راه عاشقی
عجب روزگارنامردیه اول جاتوازم گرفت
صبح فرداشددیدم ردپاتوازم گرفت
تاخواستم به چشمای سیاهت نگاه کنم
مال دیگری شدی وچشماتم ازم گرفت
توباهام حرف می زدی امانگات جای دیگه بود
خدالعنتش کنه اونی که نگاهتوازم گرفت
لحظات یه وقتایی مال دوتامون بود
اون حسوداون چندتالحظهاتو ازم گرفت
تو حواس واسم نذاشتی چه کنم ازدست تو
عشق باهم بهترین جمله هاتم ازم گرفت
نوشته شده در چهارشنبه 90/10/7ساعت
8:10 عصر توسط رویا نظرات ( ) | |
قالب رایگان وبلاگ پیجک دات نت |